خردمندان: از سرنوشت حفره رفاقت در جامعه را پُر می&zwnjکند
به گزارش آسمان تو، کارگردان فصل سه سریال از سرنوشت گفت: همین ترکیب ناهمگون دلیل جذابیت این دونفر است. هاشم مدام در حال خرابکاری ست و سهراب مدام در حال جمع کردن او! از طرفی یک جا هایی این هاشم است که دل به دریا می زند و مشکل را حل می کند.
به گزارش گروه فرهنگی خبرنگاران، این شب ها شبکه دو قصه رفاقت و برادری دو دوست صمیمی همراه و همدم را در قالب بچه های بی سرپرست و پرورشگاهی نشان می دهد. سریال از سرنوشت که حالا سومین فصل از آن در حال پخش است با استقبال خوبی از سمت مخاطبان روبرو شده است. محمدرضا خردمندان کارگردان فصل یک و سه این سریال است که قبل تر فیلم سینمایی بیست و یک روز بعد را برای سینما ساخته بود. خردمندان که دغدغه بچه ها را در هر شاخه و موقعیتی دارد، درباره آخرین ساخته خود با ما به گفت و گو نشست.
** آقای خردمندان شما در سینما فیلم سینمایی بیست و یک روز بعد را داشتید که در چند بخش هم کاندیدا شد و خیلی ها می گویند به خاطر حضور شما در آن فیلم و کار کردن با بچه ها و نوجوان هایی که در گروه سنی خاصی قرار داشتند، فصل یک و سه از سرنوشت نیز به شما سپرده شد.
-بله هنوز خیلی ها پیگیر کودکی هاشم و سهراب هستند و می گویند دلمان برای فصل کودکی این دو شخصیت تنگ می شود. جالب است بدانید زمانیکه در پیش تولید بودیم برخی از صاحبنظران نگران این بودند که به دلیل اینکه در فصل یک بار قصه روی دوش دو بچه است، سریال زمین بخورد و آنطور که باید دیده نشود.
** همین موضوع نگرانی برای شما ایجاد نمی کرد؟
-این ریسک خیلی بالایی بود آن هم برای کارگردانی که می خواهد اولین سریالش را در تلویزیون بسازد اما تکیه ام روی دو مسئله بود: یکی فیلم نامه خوب و دوم اینکه تجربه ای که از کار کردن با بچه ها داشتم . تمام فیلم سینمایی بیست و یک روز بعد را دو نوجوان 13 ساله به دوش می کشیدند و یک تجربه پیروز در این زمینه در سینما داشتم. فکر می کنم از قسمت چهارم به بعد بود که بازخوردها شروع شد و فهمیدیم سریال به قول معروف گرفته است.
** در فیلم سینمایی بیست و یک روز بعد چرا به سمت کار با بچه ها رفتید؟ ساختن کار درباره دغدغه های این گروه سنی برای خودتان اولویت داشت؟
-قبل از بیست و یک روز بعد، فیلم های کوتاه بسیاری ساخته بودم و 90 درصد از آنها درباره بچه ها بود. به خصوص بچه های رانده شده، بچه های کار، بچه های تنها و به انزوا کشانده شده. این دغدغه از گذشته با من بوده و خیلی دوست دارم به موضوع های جدی که در جامعه وجود دارد از دید یک نوجوان نگاه کنم.
**دلیلش چیست؟
-نمی دانم! قبل از اینکه وارد سینما شوم داستان می نوشتم و در خیلی از مجله هایی که در آن سالها منتشر می شد مثل همشهری داستان، تازه و ... داستان نویسی می کردم و همه داستان هایم تقریبا از منظرگاه نوجوان ها بود.
** با توجه به اینکه گفتید داستان می نوشتید، زمانیکه این سریال به شما پیشنهاد شد با متن ها چه کردید و در نگارش هم سهیم بودید؟
-ویژگی خوبی که سریال از سرنوشت داشت این بود که نگارش متن هایش به خاتمه رسیده بود و ما از همان ابتدا با قصه ای 52 قسمتی روی کاغذ روبرو بودیم و بستر آماده ای بود برای اینکه نکته هایی که در ذهنم بود را با نویسنده ها در میان بگذارم. همچنین گروه نویسندگان ما شامل نویسنده های حرفه ای و همراه بود و فصل یک را بارها بازنویسی کردیم و این کاری است که در مورد سریال های تلویزیونی کمتر اتفاق می افتد.
** در فصل یک و آنجایی که قصه کودکی هاشم و سهراب روایت می شد، میزان استقبال و پذیرش مخاطب از این سریال و قصه آن بیشتر بود و افراد بیشتری با این سریال در آن فصل ارتباط گرفته بودند. این را در سریال بچه مهندس هم دیدیم که مخاطبان با کاراکترهای کودک سریال خو گرفته بودند.
-احساس عاطفی مخاطب به کاراکتر کودک خیلی قوی و قدرت مند است، ضمن اینکه ما برای انتخاب دو کودک اصلی و بازی دریافت از آن ها زمان زیادی را صرف کردیم و سعی کردیم ترکیبی بسازیم که مخاطب از کنار هم قرار دریافت آن ها کیف کند! در اجرا هم از زمان پیش تولید این دو کاراکتر را با هم عیاق کردیم تا در دنیای واقعی هم به یکدیگر وابستگی جدی کنند.
** چطور بازیگران کودک تان در فصل یک را انتخاب کردید؟
-با بازیگر نقش سهراب در کودکی در فیلم بیست و یک روز کار کرده بودم و شناخت خوبی از او داشتم و عاقلانگی که در شخصیت سهراب وجود داشت در راستین دیده می شد. امیررضا فرامرزی را در حاشیه جشنواره کودک و نوجوان اصفهان در سال 96 دیده بودم. یادم است سوار آسانسور شدم و امیررضا در آسانسور را نگه داشت و به داخل آمد و همانجا با او صحبت کردم و دیدم بچه خوش سر و زبان و زبلی است. نامش را پرسیدم و اینکه در چه فیلمی بازی کرده است. همانجا گفت در فیلم اسکی باز بازی کردم.
بعد از این ماجرا امیررضا را فراموش کردم، تا یکی دو سال بعد که داشتم دنبال بازیگر نقش هاشم می گشتم و بازیگرهای زیادی دیدم و یک روز به دفتر آقای میرکریمی رفتیم که برای فیلم قصر شیرین از تعداد زیادی کودک تست گرفته بود و آرشیوشان را گرفتیم و نگاه کردیم و در همان تست ها بازی یکی از بچه ها نظرم را به خود جلب کرد و دیدم چقدر آشناست و دعوتش کردم به دفتر و وقتی از رزومه اش گفت تازه یادم آمد که این همان امیررضا است. همانجا بلافاصله از او تست گرفتم و به قاطعیت گفتم این خود خود هاشم است.
** قبل از او از بازیگران دیگری تست گرفته بودید؟
-بله از تعدادی بازیگر تست گرفته بودم اما زمانی که امیررضا را دیدم همه آنها را کنار گذاشتم.
** از طرفی حضور این بچه ها باعث دیده شدن فصل یک شد از سویی هم ممکن بود شما با انتخاب هایی که برای این دو شخصیت اصلی در نظر می گیرید کاری کنید تا هیچ مخاطبی سریال را نبیند و این کاملا به انتخاب های شما بستگی داشت.
-بله کاملا درست است. اگر انتخاب های غلط می کردیم و ترکیب این دو در نمی آمد و یا بازیهایشان تخت می شد و جذب مخاظب نمی کرد ممکن بود فصل دوم هم دیده نشود. از این نظر بچه های نویسنده خودشان بنده را به آقای تحویلیان پیشنهاد داده بودند. آن ها تجربه مرا در فیلم سینمایی ام دیده بودند.
** بازیگران فصل بزرگسالی چطور؟
-دست آقای بذرافشان خیلی بسته بود. او باید بر اساس بازیگران فصل کودکی بازیگرانش را انتخاب می کرد. این محدودیت را بگذارید کنار اینکه اصلا در رنج سنی 18 سال بازیگر نداریم و ایشان حتما باید با چهره جدید کار می کرد.
** انتخاب دارا حیایی به پیشینه پدرش ارتباطی داشت؟
-نه اصلا اینطور نبود. آقای بذرافشان بازیگرهای زیادی را دید و انتخاب دارا به واسطه شایستگی های خودش بود.
** سهراب چطور انتخاب شد؟
-برای انتخاب بازیگر سهراب به دنبال چهره ای بود که مقابل هاشم باشد و به لحاظ نوع میمیک، رفتار، بیان و گویش شبیه به راستین عزیزپور در کودکی باشد. هاشم پر از هیجان و رفتارهای بی منطق است و سهراب منطقی و عاقل است.
** تضادی که بین رفتارهای هاشم و سهراب وجود دارد از ابتدا در قصه این سریال وجود داشت و با یک هدف گذاری طراحی شده بود که این دو شخصیت به گونه ای مکمل هم باشند؟
-بله این از ابتدا در ذهن نویسندگان وجود داشت. همین ترکیب ناهمگون دلیل جذابیت این دونفر است. هاشم مدام در حال خرابکاری ست و سهراب مدام در حال جمع کردن او! از طرفی یک جاهایی این هاشم است که دل به دریا می زند و مشکل را حل می کند. مثل سکانسی که هاشم می رود پدر آرزو را می آورد کارگاه!
** موضوع کلی که درباره این سریال وجود دارد ورود به زندگی بچه های بی سرپرست است که در آثار مختلفی هم به آن پرداخته شده است. از طرفی کار شاخص اینچنینی و در چند فصل درباره این بچه ها به تصویر کشیده نشده بود. اساسا ورود به زندگی این افراد چقدر دغدغه شما بود؟
-در حالت کلی بچه های بی سرپرست، بچه های کار و بچه هایی که در اجتماع رها شده اند را جزو مظلوم ترین قشر جامعه می دانم. اگر فرایند ساخت آثار من را هم دنبال کرده باشید کارهای دوئل، گزارشگر و حتی بیست و یک روز بعد هم در همین باره است. همیشه دغدغه این قشر را داشتم و یکی از دلیل هایی که باعث شد این فیلم نامه را قبول کنم پرداختن به آسیب هایی بود که این بچه ها با آنها درگیرند و این رانده شدن، تنهایی و طرد شدن در فراز و نشیب های قصه از سرنوشت وجود داشت.
** یکی دیگر از نکته هایی که درباره این سریال وجود دارد ورود شما به جنبه های مثبت و منفی ای است که ممکن است برای این بچه ها اتفاق بیفتد. ارتباط هاشم با خلافکارها در کودکی است و در ادامه و بزرگسالی اینکه هاشم و سهراب با نغمه و آرزو وارد رابطه عاشقانه می شوند. نشان دادن این اتفاق ها در تلویزیون ما خیلی مرسوم نیست اما شما جسارتی داشتید که از این مرزها عبور کردید.
-ما و نویسنده ها تا جایی که در توانمان بوده سعی کردیم به این مسائل بپردازیم و یک جاهایی هم ساختیم اما حذف شده است.
** یعنی سانسور داشتید؟
-بله، سکانسی داشتیم در فصل یک که هاشم بعد از اینکه سهراب خانواده ای پیدا می کند، تنها می شود و کششی به سمت بیژن دوست خلافکارش پیدا می کند و به موازات اینکه سهراب در خانه و در کنار پدر و مادرش غرق در خوشحالی است، هاشم را می بینیم که در پارک و کنار بیژن و رفقایش خوشگذرانی می کند.
** و حذف این سکانس ها به قصه شما لطمه زد؟
-بله. ما داریم آسیب شناسی می کنیم و بی خانوادگی را در مقابل خانواده داشتن قرار دادیم و نمی توانیم یکی را نشان دهیم و دیگری را نه.
** قصه شما طوری طراحی شده است که رفاقت بستر داستان است.
-رفاقت خودش محور داستان است و باید بگوییم پرورشگاه بستر شکل گیری رفاقت است.
** اما مخاطبی که هر شب پای این سریال می نشیند، ذهنیتش این است که می خواهد سرنوشت این بچه های بی سرپرست را ببیند.
-این هم هست اما در این سریال مسائل دیگری هم هست مثل اشتغال، ازدواج، تولید، مهاجرت، خیانت، قاچاق و ... و از جایی به بعد دیگر قصه پرورشگاه کمرنگ می شود و قصه روی رفاقت ادامه پیدا می کند و این از همان فصل اول که سهراب خانواده را رها می کند به خاطر هاشم، دیگر رفاقت پررنگ تر می شود.
** از این بخش دور نشویم که به جسارت نویسنده و کارگردان برمی گشت نشان دادن رابطه بین زوج ها در این سریال بود و ارتباط حسی که بین هاشم و سهراب و نغمه و آرزو است.
-این از دل قصه ما برمی آید. هاشم و سهراب افرادی هستند که به دلیل اینکه در زندگی شان هیچ کسی را جز خودشان نداشتند خیلی به هم وفادار و وابسته هستند و این صفتی که دارند در علاقه شان به جنس مخالف نیز ظهور و بروز دارد. هاشم و سهراب از کودکی نغمه و آرزو را دیده بودند و احساسات شان بر عقلانیت شان در روبروه با جنس مخالف رجحان دارد و با اینکه سهراب بارها از آرزو مسائلی می بیند اما باز هم پای او می ایستد و نمی تواند دل بکند.
** بعد از پخش سریال از سرنوشت بازخوردهایی از سمت این افراد داشتید؟
-در این یکسال گذشته خیلی بازخورد گرفتیم. حتی از خارج از ایران. محمد سلطانی می گفت در این یکسال تعداد بالایی پیام داشته که بعد از دیدن این سریال سرپرستی فرزندی را به عهده دریافتد و همین ها به سریال ما ضریب می دهد. از طرفی چقدر آدم هستند که دلشان برای رفاقت هایشان تنگ شده و به سمت رفیق هایی رفتند که از دست دادند. به هر حال رفیقانه ترین سریالی است که در این سالها ساخته شده. به قول سعدی: دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است.
** از طرفی هم می شود گفت در عصری زندگی می کنیم که دیگر رفاقت حلقه مفقوده ای است و همانطور که خودتان هم اشاره کردید، سریال شما رفاقت را به مردم یادآوری می کند.
-بله، رفاقت در زمانه ما بر اساس منافع صورت می گیرد و این معنی اصلی رفاقت نیست. رفاقت این است که تو به خاطر رفاقتت از آنچه که داری بگذری. البته این هم هست هر قصه ای که مردم را جذب خود کند مطمئن باشید دارد حفره ای در جامعه را پُر می کند. وگرنه مردم به سمت موضوعی که برایشان اهمیتی ندارد نمی فرایند.
** به عنوان کارگردانی که اولین سریالتان را برای تلویزیون ساختید از این همکاری راضی بودید و آیا تجربه سختی بود؟
-با همه لذت هایی که در حوزه مخاطبتان دارید اما خیلی سخت تر از کار کردن در سینما است. به خصوص فشارهای مالی که روی دوش سازندگان است. تنها چیزی که به آدم انگیزه می دهد رضایت مردم از دیدن یک قصه حال خوب کن است.
به گزارش فارس، فصل یک و سه سریال از سرنوشت را محمدرضا خردمندان و فصل دو آن را علیرضا بذرافشان کارگردانی کرده است. همچنین دارا حیایی، کیسان دیباج، فاطیما بهارمست، مونا کرمی، حسین پاکدل، پوریا پورسرخ، لیلا بلوکات، علیرضا آرا و ... در این سریال به ایفای نقش می پردازند.
این سریال هر شب ساعت 21:30 از شبکه دو سیما بروی آنتن می رود.
منبع: خبرگزاری دانشجو